به به. نیکانیکا که در وقت رضا گویند. احسنت. آفرین آفرین. خوشا. کلمه ای است که به وقت تحسین چیزی گویند. (غیاث اللغات). وه وه. خه خه. زه زه. احسنت. آفرین. بارک اﷲ. تبارک اﷲ. ماشاء اﷲ. چشم بد بدور. بنام ایزد. تعالی اﷲ. زهی. زه. (یادداشت مؤلف). ضبط کلمه در عربی به صورتهای زیر آمده است: بخ بخ، بخ بخ، بخ هبخ ه. اما در ادب فارسی بی تشدید فراوان به کار رفته است: بدیشان جهاندار پاسخ نوشت که بخ بخ که دیدند پیران بهشت. فردوسی. بدو گفت بخ بخ که با پهلوان نشستم چنین شاد و روشن روان. فردوسی. ای نشسته خوش و برتخت کشیده نخ گر نخ و تخت بماندت چنین بخ بخ. ناصرخسرو. زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ تیغی که او گذارد چه جای آه که خه خه. سنائی. محمد بن عمر مهتری که خاطر من مرا به مدحت وی مرحبا زد و بخ بخ. سوزنی. بنده خاقانی سگ تازی است و بر درگاه او بخ بخ آن تازی سگی کش پارسی خوان دیده اند. خاقانی. گر بدین حیله صید شد بخ بخ ورنه کاری دگر براندازیم. خاقانی. ای دست ملک بخ بخ اگر ساغر و شمشیر ماهی و نهنگند تو دریای سخائی. خاقانی. بخ بخ ای بخت و خه خه ای دلدار هم وفادار و هم جفابردار. خاقانی. بخ بخ ای دین محمد کز کمال رفعتش استوار اجماع ابرار و اجلا ساخته. نظیری نیشابوری. ، تعظیم و تکریم کردن. اظهار عبودیت کردن. تسلیم شدن. سجده کردن. کرنش کردن
به به. نیکانیکا که در وقت رضا گویند. احسنت. آفرین آفرین. خوشا. کلمه ای است که به وقت تحسین چیزی گویند. (غیاث اللغات). وه وه. خه خه. زه زه. احسنت. آفرین. بارک اﷲ. تبارک اﷲ. ماشاء اﷲ. چشم بد بدور. بنام ایزد. تعالی اﷲ. زهی. زه. (یادداشت مؤلف). ضبط کلمه در عربی به صورتهای زیر آمده است: بَخ بَخ، بَخ بَخ، بَخ هبَخ ه. اما در ادب فارسی بی تشدید فراوان به کار رفته است: بدیشان جهاندار پاسخ نوشت که بخ بخ که دیدند پیران بهشت. فردوسی. بدو گفت بخ بخ که با پهلوان نشستم چنین شاد و روشن روان. فردوسی. ای نشسته خوش و برتخت کشیده نخ گر نخ و تخت بماندت چنین بخ بخ. ناصرخسرو. زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ تیغی که او گذارد چه جای آه که خه خه. سنائی. محمد بن عمر مهتری که خاطر من مرا به مدحت وی مرحبا زد و بخ بخ. سوزنی. بنده خاقانی سگ تازی است و بر درگاه او بخ بخ آن تازی سگی کش پارسی خوان دیده اند. خاقانی. گر بدین حیله صید شد بخ بخ ورنه کاری دگر براندازیم. خاقانی. ای دست ملک بخ بخ اگر ساغر و شمشیر ماهی و نهنگند تو دریای سخائی. خاقانی. بخ بخ ای بخت و خه خه ای دلدار هم وفادار و هم جفابردار. خاقانی. بخ بخ ای دین محمد کز کمال رفعتش استوار اجماع ابرار و اجلا ساخته. نظیری نیشابوری. ، تعظیم و تکریم کردن. اظهار عبودیت کردن. تسلیم شدن. سجده کردن. کرنش کردن
دهی است از دهستان بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. واقع در 8هزارگزی خاور قیر. سکنۀ آن 1013 تن می باشد. آب آن از رود خانه قره آغاج و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. واقع در 8هزارگزی خاور قیر. سکنۀ آن 1013 تن می باشد. آب آن از رود خانه قره آغاج و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه. سکنۀ آن 180 تن. ساکنان از طایفۀ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه. سکنۀ آن 180 تن. ساکنان از طایفۀ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 65هزارگزی خاوری دژ شاهپور. سکنۀ آن 420 تن می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 65هزارگزی خاوری دژ شاهپور. سکنۀ آن 420 تن می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)